جدول جو
جدول جو

معنی دایر مدار - جستجوی لغت در جدول جو

دایر مدار(یِ مَ)
مدار گردنده، گردش جای و محل دوران گرداننده و مجازاً گردنده. جای گردش و حرکت، پایه ورکن اصلی و چرخانندۀ امور. که همه چیز بر او گذر دارد و بر او نهاده آمده است. کسی یا چیزی که در انجام کاری یا چیزی کمال اهمیت را دارد. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ رِ مَقْ قا)
دیری است بمصر که بنام یکی از پایه گذاران رهبانیت ساخته شده و تاریخ آن مربوط به قبل از قرن هفتم میلادی است. (از الموسوعه العربیه المیسره)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کندگرد: درم دیرمدار، که بسهولت از دستی بدستی نشود. که خرج کردن آن دشوار باشد. (یادداشت مؤلف) :
دشنام دهی باز دهندت ز پی آنک
دشنام مثل چون درم دیرمدار است.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیرمدار
تصویر دیرمدار
((مَ))
کهنه، قدیمی
فرهنگ فارسی معین
قرض روی قرض، این پا و اون پا، بی قراری، بی تابی
فرهنگ گویش مازندرانی
مادر شیری، مادر رضاعی
فرهنگ گویش مازندرانی
در محیطی کوچک دور زدن و متوقف شدن
فرهنگ گویش مازندرانی